باور
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
نگاهت بر من افتاد و باور کردم
خواهان کسی بودم تا باورش کنم
خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم
اما…
آنچه را که به راستی به آن نیازمند بودم
باور کردن خود بود
مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست
که امروز زنده ام ٬ لمس می کنم و باور دارم
کسی ٬ چیزی یا خود را
آری تنها به خاطر وجود توست
برچسبها: